این هم یکی دیگه از سری داستان های من و من ، از علاقه مند هاش دعوت می
کنم داستان من و داف مزخرفم و داستان من و روده رو هم بخونند...
داستان من و صنعتی
از اون محفل های گرم رفقا بود که من ییهو نمی دونم خواستم یا نه که رفتم فضا .
از جو زمین از ناحیه سولاخ لایه اوزون زدم بیرون رفتم تو یه کره ای تو یک کدوم از این NGC های لعنتی!
دیدم پسر این جا چه خبره ! کلی از اون آدم فضایی های سبز با یه چند صد
تا دست و پا و چشم اون جا بود. (هیچ نفهمیدیم اونا دستشونه یا پاشون) یه
خوش و بشی باهاشون کردم و زدیم تو کار تفریح . من رو بردن یه دیسکو همون
اطراف که انگار از وزارت ارشادشونم مجوز داشت. (پسر چه قدر تخیلی)
دیدم واوه!(حرف صوت نشان از تعجب) چه خبره . کلی دست و پا بود که
داشتن می رقصیدن . یکی داشت والتس می رقصید ، یکی باله ، یکی به سبک راک
اند رول های قدیمی... کلی حال می کردن چون می تونستن با یکسری از اون پا
یا دست ها بندری و باباکریم برقصن و با یکسری دیگه حتی باله!...
تازه با اون همه چشم هم صد تا صد تا با هم تیک می زدن . بعد یکدفعه
یکیشون من رو برد اون بالا و گفت : " گیتار بزن پسر" منم شروع کردم راک
زدن یه چیزی تو سبک هارد راک که وسطاش به بلوز می زد! همه دست و پا ها هم
می رقصیدن...
همین طوری می گذشت که دیدم دِ بیا!! رفقام وسط آدم فضایی ها می رقصن!
یکیشون اومد جلو یک فحش خواهر دار به خواهر نداشته ام داد و گفت : عوضی ،
لعنتی ، صد بار گفتم صنعتی نیار !!!! حالا ما دیگه نمی تونیم برگردیم زمین
!...
پسر من از خوشحالی داشتم داد می کشیدم . تو همون سبک خوندم گور بابای زمین ، گور بابای زمین ... شروع کردم گیتار زدن...
فکر کنم یه چند میلیون سالی گیتار زدم