امروز صبح با فاصله ی یک متر به یک متر دور تا دور دانشکده گارد ایستاده بود . واقعاً چه فکری پشتش بود نمی دانم خودم می خواستم بروم با فرمانده صحبت کنم که ما این جا خودمان را کشتیم هیچ کس آب توی دلش تکان نخورد حالا فکر کردید توی روز تعطیل این 5 نفر کتابخانه نشین دانشکده ممکن است یک درصد کار خاصی به غیر از درس خواندن بکنند؟
حرصم گرفته بود و خدا رو شکر نمی دانم شاید یک نفر قبل من رفت توجیه شان کرد که قبل ظهر رفتند...
چه خوب که اون یک نفر آقای کافی نبود !