چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

این روز ها که برای این کار دلخوشکنک بابا داریم کیلینیک ها! را یکی یکی می گردیم و هزار جور سگ می بینیم از ته دل آرزو کردم کاشکی مامان می گذاشت و من یک سگ داشتم . یک پاپی کوچولو از آن هایی که با چشم های بزرگش زل می زند به آدم . از آن هایی که یک ساعت می توانی نوازشش کنی از آن هایی که می بریش پارک هی بالا هی بالا پایین می پرد خودشیرینی می کند . از آن هایی که می توانی برایش یک روز غر بزنی...

بعد به طرز وقیحانه ای نظرم جلب شد به این موضوع که من انگار واقعاً سگ می خواهم یا...

بعد از خودم حالم بهم خورد!

نظرات 2 + ارسال نظر
مارگریت چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ

توانستی در کلینیک کار پیدا کنی؟
وقتی به این فکر می کنم که در آینده ای نه چندان دور باید در کلینیک دنبال کار بگردم دلم می گیرد می ترسم آن روز ،روز مزگ ابدی خلاقیتم باشد آخر همیشه این طور انگار می کنم که درمان حیوانات هیجان انگیز و خلاق نیست!

دارم سعی میکنم نمایندگی یک شرکت غذای حیوانات(vitakraft) را بگیرم برای جمع کردن اطلاعات آن کل شهر را گشته ایم...

مارگریت چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

خیلی خوبه، تبریک می گم، مگه اطلاعات جمع کردن می خواد؟ کجاییه شرکته؟

چه جورم اطلاعات جمع کردن می خواد! شرکت آلمانیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد