گاهی وقت ها تو جلو رفته ای گاهی من
اندک اوقاتی که همزمانیم می خواهم پرواز کنم و این را خوب می دانی
ولی بقیه ی اوقات از تو دلخورم و بیشتر از تو از خودم
بعضی اوقات نه من می دانم و نه تو که کی این بازی جلو و عقب روی ما تمام می شود
گاهی من مجبورم سرعتم را کم کنم تا تو برسی و گاهی مجبورم سرعت تو را کم کنم
در این روز های دلخوریم از خودم تو و فقط تو هستی حاضرم ساعت ها صدای یکنواختت را بشنوم
شاید تا به حال سه نفر از جنست را خورد کرده ام زیر پایم یا زیر مشت هایم
پس با من بساز و بگذار با هم باشیم...
تق تق تق تق تق تق تق تق تق
مترونوم عزیز من...