امروز در حادثه ای فهمیدم برایم یک داستان قشنگ از یک دختر قشنگ جذاب تر است!
این بود که چند ساعتی به انتخاب همسر مشغول بودم : ابله داستایوسکی خیلی خوب بود زیاد بود گاهی حوصله ام را سر می برد می شوم زن زیادی... کتاب های ونه گات هم که کلا زن زندگی نیستند خیلی بی ادبند اکثراْ و زیادی جذابند...
می دانید چه قدر داستان بود که باید بررسی می کردم!!!
به نتیجه ای هم رسیدی؟
فعلا شوهر من کتاب "عقاید یک دلقک" هاینریش بل است و هنوز هم که هنوز است جانشینی برایش پیدا نشده!
نه واسه ما چند همسری قانونیه!