حالا که کمی برف ها کنار رفته دیدم چقدر انبوهی از ناگواری های ناشی از دوشنبه آن جا قایم شده بودند .
گفتم برایشان این جا بنویسم تقصیر دیشبش بود که طوفان آمده بود و آتش سوزی بود و پر بود ار بلا ! بعد باید بگویم که آن ها هم تقصیر یکسری اتفاقات قبلش بوده که خودشان تقصیر یکسری اشتباهات قبل است و همین طور...
... آن کاری بابا و مامان کردند اشتباه بود و ...
... آن کار آدم و حوا و ...
... آن کار خدا و ...
بی خیال همه اش تقصیر من بود . همین جا بیشتر اتفاقات نا گوار را به عهده می گیرم!...
به این نتیجه رسیدم مقصر نه داشت ...