چه کسی می توانست حدس بزند اشتباه امروز من باعث همدردی عمیقی با بلاگ اسکای می شود! البنه الان که تنظیماتم را عوض کردم جای کلید خذف شدیداْ خالی شده!
بعد از این دو ماه کذا من دوباره به روزهای با علی طبا دارم عادت می کنم . دیروز که می خواستیم برویم با هم برایش هدیه تولد بخریم با کلی تاخیر ، کاملاً قانع شده بودیم که آدم در 23 سالگی دیگر زیاده از حد بزرگ شده و ما آمادگیش را نداریم!...
ساعت بیولوژیکم غاطی کرده امشب که بیدار بودم تا صبح که ظهر طور بود که خوابم گرفت و یک چند ساعت خوابیدم و وقتی بیدار شدم فکر کردم صبح زود است و حالا هم دم غروب می روم کوه که فکر کنم ظهر است لابد...
می گویند طبیعی است وقتی آدم فضایی ها به زمین بیایند خوابشان به هم می ریزد! نمی دانم چرا این قضیه از بچگی تا حالا حل نشده...
باورم نمی شود این به نوعی تضاد وحشتناکی است...
من که قدیم ها با ساز قدیمم نقل محافل بودم و ملت را می خنداندم . دیروز وقتی توی انبار کافه داشتم توالی معروف آکورد air را میزدم یک نفر آمد گفت اگر 5 دقیقه دیگر ادامه دهم کل کافه به گریه می افتند!
و به به خواهش کرد که وسط کافه ساز بزنم برایش چون داشت روی جلد آلبومی را طراحی می کرد که یکی از اعضای آن را یک محسن کشته بود و ...
و دو نفر آواره در بیابان هیچ به درد هم نمی خورند بلکه یک اسب سوار لازم است...
در آمد بی ربطی بود ولی مهم بود!...