سربازی لعنتی سربازی لعنتی
۲۷ روز دیگر ۱۸ ماه بهرنگ را از من می گیری؟
اصلاْ به بغض آدم مغروری مثل بهرنگ عادت ندارم ها می نشینم مثل آقا غوله ی آب فشان رنگین کمان به سر گریه می کنما...
لعنتی ها نخبه کیه؟ کسی که سالی جندین فستیوال موزیک دعوت می شود و جلوی خروجش را گرفتید کسی که هر تابلویش را همین طوری اقلاْ ۲و۳ هزار دلار چشم آبی ها دارند می خرند نخبه نیست ؟ باید ۱۸ ماه برود تی بکشد کف سربازخانه را؟
واقعاْ می گویم از صمیم قلب حاضرم ۳۶ ماه سربازی بروم...
روحیه ام می خواهد و قانوناْ حق دارد بحرانی شود ولی همه خسته اند از آن دو ماه و کسی حوصله ندارد! بنده خدا روحیه...
از آن اتفاق هایی است که یکهو توی زندگی من پشت سر هم می افتد! همه دارند خوش بخت می شوند و باید برای همه اجباراْ خوشحال باشم!
پ. ن : یک کارت ویزیت صادر می کنم خوش بختی تضمینی هم اکنون به خوش بختیتان بیندیشید . فقط کافیست کاری کنید من کمی ازتان خوشم بیاید!
درآمدش خیلی زیاد است حتی بیشتر از ساز زدن کنار خیابان!
بیا کوله ی جای خالی را برداریم برویم بالای بلندترین جای شهرمان . تمام راه فکر را رها کنیم بگذاریم برود تا سیاره ی وطن از آن جا ما را ببیند بگوید بیچاره ها چه جای کوچکی گیر افتاده اند برود با هم وطنانمان مذاکره های بی فایده اش را بکند مبنی بر این که آن جا خیلی کوچک و بی ماموریت است و سرشان را شیره بمالد . بعد خیال را آزاد کنیم پرواز کند برود تمام سیم های شهر را قطع کند تمام گوشی را از کار بیندازد تا مردم مجبور شوند هم را ببینند . بیا قلبمان که دارد تند تند هر روز تاپ تاپ التماس می کند فرار کند را ردش کنم پیش هر کسی که برایش می تاپد و نیست . مرد دوم را بگذاریم توی طبیعت دلخواهش بچرد و...
روی قله لب هایمان را تر می کنم تا نزدیک ترین فاصله می آوریمشان بعد من توی نفس می کشم و بهترین صداهای جهان را از از تو می شنوم...
بیا یک ذره کمتر کوه هایمان را توصیف کنیم ممکن است یک در هزار این جا یک بچه ی زیر هیجده سال بیاید!