چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

کاش

کاش حداقل یک نفر برای ۲ پست پایین تر یک نه نمی آییم می نوشت! کلی با شوق ذوق دعوت کرده بودم!!!

درد مشترک

بعضی وقت ها به مناطقی از تهران می روم که می فهمم ما از بی دردیمان درد داریم و این دردناک تر است!

دعوت

آدم فضایی که معتاد شود را نمی توان کنترل کرد من باز کوهم توی هماتوکریتم پایین آمده...

اما دیگر از علی مقیم خسته شده ام و بابا هم بعد از فهمیدن حادثه کتابش را قایم کرده! می خواهم به طرز خاصی رک ( شاید اسمش را نگذارید بی شرمانه) دعوت کنم از تمام شخصیت های خواننده ی این وبلاگ آخر هفته ای برویم کوه...

حداقل سرنوشت تجمعش در من از دو حال خارج نیست :

یا من را می ترکاند!

یا یک هو بیرون می ریزد!

حروم زاده ی کوچولوی دیگری در راه است

در تمام روز که من حامله اش بودم داشت آرام آرام رُشت می کرد در غروب بود که حس کردم دارد دست و پا می زند و می خواهد به دنیای بیرونی که اصلاْ نمی فهمندش بیاید...

داستان های سیاهی مثل این وضع حمل سختی دارند شاید یک نصفه روز هم طول بکشد از طرفی حتی یک روز دیگر هم نمی توانم بیشتر حملش کنم همه اش بازی گوشی می کند...