آن چه در دلم است بدون شک یکی از بند هایش را پاره کرده که دارد مرا قلقلک میدهد و قلقلکش شادیی همراه با کلی اضطراب آورده است...
بالاخره رفته بودم امروز بهرنگ را دیدم . دیدم طی این سال ها چقدر برایم دوست داشتنی تر شده...
ولی وقتی نشستیم و با هم صحبت کردیم درست آن جایی که فهمید محسنی که دارد با او صحبت می کند فقط یک تشابه ظاهری مسخره با مُسی دوست داشتنیش دارد . اشک را توی چشم هایش دیدم یک لحظه بلند شد و رفت اما شاید حتی این تشابه ظاهری هم برایش هنوز آرام بخش بود که دوباره برگشت... نمی خواهم قبول کنم بهرنگ هم برای من دیگر «به به» نخواهد بود ولی باید تمام شود محسن قبلی بمیرد و این ۵ شنبه برایش یک تشییع جنازه ی با شکوه توی دماوند بگیریم...
از محسن جدید بگویم برای خانواده هنوز غریبه است برای دوستان قدیمش هنوز غریبه است برای بچه های کافه غریبه است و آن قدر که حتی گاهی حس می کنم پیش من هم غریبی می کند...
دیگر نمی گویم .حرف شازده کوچولو دارد نوشته هایم را کوتاه می کند دوباره ننویسم که کسی کسی را... و قطعاْ کسی هیچ کسی را... و شاید هیچ کس هیچ کسی را...
آرام آرام آن چه در دلم است دارد بند های خود را پاره می کند و باید منتظر روز بزرگ باشم اگر....
اگر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... اگر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... گر.... اگر.... اگر.... اگر اگر ها من را تا روز بزرگ نکشد!
پ.ن: حافظ می گوید: ...اگر مطابق تدبیر من شود تقدیر...
سخت است باور این که محسن قبلی مرده و من این جا که هنوز برایم بوی غربت می دهد و باید اسمش را بگذارم خانه دوباره زندگی می کنم .
از برخورد ها می توانم بفهمم شاید آن ها هم برایشان سخت است باور کنند من روزی پسر...
اما لابد همه چیز عوض می شود و فقط دلتنگی برای محسن فبلی خواهد ماند...
این روز ها استرس دنبالم کرده است