چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

منوی تکراری آخر هفته ای : دعوت

باز هم کوه خون پایین می آید و باز هم دعوت هفته ی پیش را می کنم...

مرد دوم نگاه حماقت باری به برگه های پاتو می کند و تمام فلسفه های ضد علمیش را جمع می کند تا شب امتحانی همه را قانع کند که ارزشش را ندارد . مرد اول که در زمینه توجیه شدن سابقه دارد کم کم دارد گول می خورد...

!

بستن زلف رها سنگ دلی می خواهد!

هتل تفریحات خانه ی ما

مادرم که هر شب خدا را دعوت می کرد خانه یمان خدا دعوتش کرد و امشب رفت خانه یشان!

حالا من و بابا هستیم و هنوز هیچی نشده لیست برنامه های تفریحی شب هایمان را داریم پر می کنیم! کمتر این موقعیت ها پیش می آید شایدچون مامان به طرز راسخی معتقد است بابا برایم بد آموزی دارد...

فوبیای قدیمی من

امروز که رفته بودم پی کاری که تابستان می خواهم بکنم دوباره رفتم توی احساسات دو سال پیش تابستانش! درست وقتی تمام روز روی صندلی می نشستم و چهار تا ایمیل می دادم و چهار کلمه انگلیسی یا فارسی زبان چربی می کردم... حتی أن اواخر داشتم پول درست حسابی در می آوردم...

آن موقع در شرکت حسابی عزیز دردانه بودم و همه فکر می کردن دارم به قول توسلی پلکون طرقی را یکی دو تا می کنم سخت ترین ترس های دنیا را داشتم! می ترسیدم از آن ها شوم صبح بیدار شوم به شرکت بیایم پول در بیاورم شب خانه بروم یک دست روی سر بچه هایم بکشم شب با زنم... و دوباره صبح سرکار بیایم و پول دربیاورم...

یک روز صبح آن قدر به من فشار آمد که از دفتر فرار کردم حتی حقوق ماه آخر را هم یک ماه بعد رفتم گرفتم!

من مرد این زندگی ها نیستم خوب می دانم. بله برایم شغل درست حسابی وجود ندارد پس فکر می کنید برای چی دارم ادای نویسنده ها را در می آورم؟