چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

حس درک

باید اقرار کنم که پس از سال ها لحظاتی حس کردم دارم درک می شوم . مثلاْ چیزی شبیه این بود که بعد از مدتی طولانی دوباره مزه ی انبه ی تازه ی هندی را چشیده باشی...

حسی غریب بود . حس های غریب قابل گفتن نیست...

آآآآآآآآآآآآآآخ

امروز در طی یک حرکت انتحاری کافه های تمدن گندم وینو بسته شد! ما حسابی ترسیده بودیم زیر سیگاری ها را زیر کیسه های انبار قایم کردم و کافه ی بی موزیک داشت توی سرم کوبیده می شد. حتی ساز هایمان را سر میز ها گذاشتیم که مثلاْ مال ما نیست مال مشتری هاست! که فریبا آمد و من نشناختم . او شناخت چون تمام وقت زل زده توی صورتم بغض داشت...

بعد من یکهو شناختم و رفتم به آن روز ها که لانه* یمان گرم بود تو بودی و همه بودند و هنوز آن روز ها محمود می خندید به جای آن که با زه گیتارش خودش را دار بزند تو بودی و ساز بود و تو بودی و ساز بود...

حتی نرفتم با او صحبت کنم می ترسیدم بپرسدت . خیلی حرف داشتم باید می گفتم سرب پلمپ لانه یمان دارد هر روز سخت و محکم تر می شود باید می گفتم تو کیلومتر ها آن طرف تر داری همین طور دور تر می شوی . باید می گفتم کار به کجاها کشیده که حتی مجبورم با هیپ هاپ پول در بیاورم...

او هم لابد خیلی حرف داشت ولی وقتی رفت فقط یک برگه روی میز گذاشت. نوشته بود

محسن چه شدی؟ محسن چه قدر پیر شدی نکند قربانی بعدی تو باشی...

یک گنجینه هم الصاق کرده بود از اولین نت هایم در لانه . سطری که من نوشته بودم شبرنگ کاری شده بود...

آآآآآآآآآآخ بس است آن روز ها هرگز برنمی گردند بس است

ولی به خدا اگر در این کافه هم بسته شود خودم را با لیوان قهوه دار خواهم زد!

 



* خانه موسیقی نواب که تبدیل شده بود به لانه ی موسیقی نواب که اختصاراْ لانه خوانده می شد

جهانی که انفاقی نیست

واقعیت دهشتناک عدم احتمال در کافه به شدت زنده است .

وقتی مجبور هستم آمار تمام میز ها را داشته باشم می فهمم که تیپ آدم های میز ها عوض نمی شود برای همین تمام میز ها را نامگذاری کردیم میز معصیت که دو نفره است و آدم هایی که می آیند از حرکاتشان معلوم است امشب چه کاره هستند. میز panic هم دو نفره است عاشق هایی که ترجیح می دهند به صورت هم زل بزنند و قهوه و چای بهانه است . میز معروف به سر قفلی که قبل از کار میز من و دوستانم بود . آدم های از همه جا بریده که نمی خواهند شادیشان را از دست بدهند . 

میز day light مخصوص کسانی است که از جهان و دیگران خسته شده اند و دوست دارند در تنهایی از نور روز استفاده کنند . میز معروف به پیشخوان یا میز صنف کارگری که ما پرسنل اکثراً رویش می نشینیم . میز دیدزنی که معمولا دو تا پسر روی آن می نشینند ! میز کلاب که کاملاً مربوط به آدم های خسته است...

خیلی شبیه زندگیم شده ام در کافه در طی روز میل دارم روی 5 الا 6 میز مختلف بنشینم 

باز هم

تقدیم به دانشکده و تمام داستان دوستان:

vetepisodes.blogfa.com


بالاخره از جنگل های بلوط برگشتم!

وقتی چندین روز توی طبیعت سرگردانم عاشق این قسمتم!

۱۰ کیلومتر مانده به تهران:

- امروز چندمه؟ چند شنبه اس؟