چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

شکوهِ گنبد نیلوفری، از آن سبب است
                                                                              که دستِ خلق به دامان آسمان نرسد

پاشو برویم ساز من دیگر هیچ چنگی به دل نمی زند این جا . دمقیم و حال کوه و بستان نداریم پاشو برویم دور خیلی دور . آن جا که از صدایمان همسایه ای ننالد...

اگر طاقت بیاوری میرویم با هم پیش پلانکتون ها * هم صدا می شویم دعوتمان کرده اند فقط دوام بیاور این روز ها را...



* بند پلانکتون

گزارش

آهای آدم فضایی های سیاره ی من ! این ها را باید نجات بدهیم این ها بیشتر از کشتن تمام خودشان اسلحه دارند...

اخوانیات

همان رنگ و همان روی ،

همان برگ و همان بار .

همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز ،

همان شرم و همان ناز .

همان برگ سپید به مَثَل ژاله ی ژاله به مَثَل اشک نگونسار ،

همان جلوه و رخسار .


....


هم از دور ببینش .

به منظر بنشان و به نظاره بنشینش .

ولی قصه ز امید هوایی که در او بسته دلت ، هیچ مگویش .

مبویش .

که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند .

مبر دست به سویش .

که در دست تو جز کاغذ رنگین ، ورقی چند نماند .

                                                                        

پایان!


یک بچه ای پرسید:‌ حالا خوشبخت شد؟(خوشبختش کردی؟)


- خفه شو


پایان!