چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

آه از این آشنایی آه...

آرام آرام می لغزید روی نرمی بی پایان و نرم نرم رفقتند تا تا لای هم قفل شدند . سعی بود در درک تمام حجم بدون از دست دادن حتی یک میلی متر مربع و انتقال روحشان بهم . گرمای ملایم و خواب آلودگی فرحبخشِ آن هر دو را مست کرده بود چنان که داشتند کم کم روی هم تلو می خوردند . رفت وبرگشت های تلو تلو خورانه چنان می گفت که در هم غرق شده اند و دارند دست و پا می زنند که بیشتر غرق شوند. بعد از غرق شدن صفت همدیگر را فشردند طوری که بخواهند یکی شوند...

- راستی دقت کردی دستامون از ما آشنایی سریع تر و عمیق تری دارن؟ 

دیگر برای دیوانه شدن کمی پیر شدم!

دیگر برای پیر شدن کمی دیوانه شدم!


ولی یک روز ندیدمت پیر و دیوانه شدم!

قانون دسته دوم و سوم

هیچ قاعده ای ندارد هیچ قانونی ندارد هیچ گروهی هیچ آدمی در امان نیست که دوست داشته شود!

چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صدبار میگوید که چشم از فتنه برهم نه
دگر ره دیده می‏افتد بر آن بالای فتانم

۱۰٪

10% هایش را آن ربات عشق می ورزید...

وقتی حساب کنی با دوست های فیست 10% بشود 20 نفر بعد حساب کنی نوع 3 ات بشود 2 % بعد که می شود 4 نفر بعد این چهار نفر را دور هم جمع کنی ...

بعد یک درصد احتمالی عشق فکرت را بخورت...

ما عشق را می فهمیم . با ارزش تر از جان بودن سسسسسسسسسسسسسسخت میسر شود...