چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

معامله پرسود

زندگی را باید به بهترین تضاد دنیا فروخت

آغوش گرم در هوای سرد پاییزی

دیگر برای دیوانه شدن کمی پیر شدم!

دیگر برای پیر شدن کمی دیوانه شدم!


ولی یک روز ندیدمت پیر و دیوانه شدم!

۱۰٪

10% هایش را آن ربات عشق می ورزید...

وقتی حساب کنی با دوست های فیست 10% بشود 20 نفر بعد حساب کنی نوع 3 ات بشود 2 % بعد که می شود 4 نفر بعد این چهار نفر را دور هم جمع کنی ...

بعد یک درصد احتمالی عشق فکرت را بخورت...

ما عشق را می فهمیم . با ارزش تر از جان بودن سسسسسسسسسسسسسسخت میسر شود...

احوالیات صبح های بی فروغ

دانشکده شده شکنجه گاه برایم هیچ کس نیست از با هم بودنش لذت ببرم به جز: آقا داوود صبح ها من را که می بیند می گوید دیشب احتمالاً چه می کردم ...

غیر از این ارتباط انسانی ارتباط با صندلی آخر حیاط است که از آن هم لذت می برم ...

 و غیر از این که احتمالاً این رنج کشیدن فقط به یک امید است که یک روز شده یک پنگوئن را نجات بدهم...

چیزشناسی

و قانونی است شاید از سری نا نوشته که هر چیز زود شروع شد زود تموم شد و هر چیز دیر شروع شد دیر تموم شد!