چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

مقصر منم

امشب باید اقرار کنم  

مادر بنده خدای من یکی ار بدبخت ترین مادرانی است که تا به حال دیده شده. چرا؟ چون پسری مثل من دارد... 

خوب بنده خدا چه تقصیری دارد؟! شما جای او بودید چه فکری می کردید؟ پسری که هر روز صبح همان طور که از خواب پا می شد می رفت دانشکده اون که ۳ ماه بود بهش التماس می کرد برو یک کفش بخر با این قراضه نرو دانشگاه اون که باید کلی بهش التماس می کرد تا بعد کلی وقت بره حموم یا یه سری به آرایشگاه بزنداون که سر دمدار شعار بقیه به هیچ جات نباشند بود...

همون آره خودش! صبح ها از خواب بیدار میشود حموم می رود ورزش می کند طی عملیاتی طولانی به جراحی موهایش می پردازد حتی برای خودش لباس می خرد کفش می خرد و در آخر حتی دیده شده یک روز مسواک زده است!!!!... باور کنید تقصیری ندارد اگر این روز ها این فکر محال به سرش زده.مخصوصاْ بعد از این که حروم زاده کوچولوی تصویریم را روی میز دیده :یعنی ممکن است محسن هرزگرد من! محسن من یک نفر را؟...

بدان تمام دوست هایم هم این روزها این جمله را به خود می گویند : یعنی ممکن است محسن همین محسن؟...

باز هم باید اقرار کنم 

 این روز ها وقت و بی وقت این جمله ی لامذهب دست از سرم بر نمی دارد و هر بار غوغایی می شود:یعنی ممکن است؟ من؟ چه قدر سخت و شور انگیز شده این روز ها...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد