چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

۵ شهریور درست دو روز با ارسال اجباریم به زمین فاصله دارد ...

- سلام من صحبت می کنه ما ازتون یه درخواست داریم.

- خیلی پر رویید رادارای ما شما رو رصد کردن بمب های هیدروژنی ما رو شما قفل شده...

- هه هه هه ...

- چرا می خندی ؟

- چون بمبای شما یه هیچ حام نیست چه برسه به تختمام!

- مگه شمام تخم دارید؟

- آخه موجودی که تخم نداشته باشه به چه درد می خوره‌ ؟ همه چیزو به کجاش حواله کنه؟ در ضمن رادار های شمام توهم زدن ما یه جای دیگه ایم شما هنوز با الکترون کار می کنید ما علممون چهار برابر ریزتره! دوست دارید امتحان کنید؟

- هه هه چاییدی سر ما رو نمی تونی شیره بمالی شما همون جایید.

- گوه نخور بیا الآن می خوای کاری کنم راداراتون بگن ما تو آنتالیاییم؟

- لعتنی دروغ می گی باشه این کار رو بکن.

این کار را می کند

- شما چی از جون ما می خواین؟ اصلاْ آنتالیا رو از کجا می شناسید؟

- فکر کردی الکیه ؟ ما چهارتا از بچه هامون رو اون جا پیاده کردیم یعنی فرستادیم اون جا

- می خوای بگی یه نوع جاسوسی بین سیاره ای کردین؟

- نه نه اونا رو گذاشتیم اون جا بزرگ بشن چون جای سالمیه و از فساد و فحشای بین سیاره ام دوره...

- دوتا کیان؟

- خودشونم نمی دونن...

- یعنی الآن فکر می کنن آدم زمینین؟

آره آفرین می گن شما آی کیو داریدا باورم نمی شه این آی کیو رو فقط گذاشتین واسه این که زمین رو به فاک بدین...

- چی؟

- هیچی الآن می دونی چه قدر دارید گاز گلخانه ای میدید تو جو اصلاً خبر داری بمبای اتمتون برای انقراض نسلتون کافیه این همه درختو می کنید فکر نمی کنی آخرش اکسیژن ندارید؟

حرفی برای گفتن ندارد

- داشتم می گفتم ما بچه هامونو می خوایم باهاتونم کاری نداریم بگو بیان پشت بیسیم بابا باهاشون کار داره...


                                                   *     *     *

- سلام این یه شوخیه جدیده؟ یه دوربین مخفیه؟

- نه بابایی دلم واست یه ذره شده...

- من باورم نمی شه عصر این حرفا گذشته آدم فضایی و اینا ! شوخیای مسخره ی کله کیری...

- آخی بچمون چه قد شیرین زبون شده الآن تو یه سالته یعنی 20 و چند بار دور اون ستاره کوچولو خورشید گشتی

- تو رو خدا این مسخره بازیا چیه؟

- هی من یادم نمیاد با یه خر آمیز کرده باشم که بچه ام ای قد خر در بیاد...

- خفه شو جی داری می بافی عوضی من بابا و مامان دارم که قانونی با هم ازدواج کردن و کاملاً هم مشروعم خرم عمه اته!

- باشه اگه اونا بابا و مامانتن بگو چند سال می گذره از این که بغلت کرده باشن یا این که حداقل وقت خواب ماچت کردن؟

- نه چه ربطی داره

- معلومه مامان و بابایی که بغلت نکن و ماچت نکن به چه دردی می خورن؟ بچه رو تو بیابونم بذاری خودش بزرگ می شه...

- من این جا کلی دوست دارم

- باشه الآن زنگ بزن از یکیشون بدون این که بگب برا چی 5 ملیون قرض کن!

به چهل نفر زنگ می زند هیچ کس این کار را نمی کند.

- کسی داد؟

- نه حتی یه نفرم نداد...

- غصه نخور این مدل آدم زمینیاس یه چیزی به اسم پول درست کردن که از همم بیشتر دوستش داشته باشن ولی به خودت نگا کن خودت این کارو می کنی...

- نه من عاشق شدم باور کن ! ما چندین شب باهم خوابیدیم بدون هم نفسم نمی تونیم بکشیم ابلته کلی وقته از هم دوریم...

- ببینم از اون موقع تا حالا پشماتو زدی؟

- نه!

- زنگ بزن بهش بگو باهات بخوابه و بگو که پشماتم نمی زنی

زنگ می زند دختر دروغ می گوید پریود است

- نیومد...

- خوب می خوای قبول کنی با مایی؟

- نه !

- ببین عجب خری هستی لابد می خوای با اینا زندگی کنی لابد می خوای بچه ام داشته باشی؟ می خوای بد چند وقت مامان و بابای بچه اتم بغل و بوسش نکن و دوستاش به اندازه 5 ملیونم دوسش نداشته باشن و تازه اگه پشماشم نزنه معشوقه ش باهاش نخوابه؟

چند دقیقه سکوت

راست می گی کجا میاین دنبالم؟

- الآن برو رو بلندترین برجتون بایست یه ذره هم را رو تو بیا بالا که زحمتمون نشه...

- چشم بابایی من همین الآن میام...


                                                    *     *     *

- سلام اِ!

- سلام چی شده ؟

- بچه ما که این طوری نبود اشتباه اومدی زود باش برو پایین!

- نه تو رو خدا منو پایین نبرید تو رو خدا...



نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ

یعنی بابای فضاییش هم نشناختش ... چقدر تغییر میدهد این ماموریت زمین ... یک تقاضانامه مینویسم برای ماموریت بعدی بفرستنم یک سیاره ای مثل نپتون ...سرد و ساکت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد