چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

چرک نویس

چرک می نویسد و به او می گویند چرک نویس

برگا میریزه از شاخه ها

سست می شه کم کم ریشه ها

پیچیده پیچک اعتراض دور گلوی رویا

بارونِ سختی  ،  می باره

آبو داره بالا میاره

هر کی که اهل شناست

دستشو بالا بیاره


سیلی میاد از اون دور....


از آن وعده ها

یک روز که ندارم درس

لایعقل و سست و مست...

اتوپیای کوچک فضایی

این جا توی اتاقم مهمان دارم شیرکوند و همتی از دو دنیای متفاوت آمده اند به دنیای من کسی که شاید توی خیابان حاضر باشد من را بزند این جا دارد یک شب شاد شاد را برایم رقم می زند...

گروه کوهنوردی غیر حرفه ای ما

همه اش تقصیر این ماشین من است خودش گاهی بخواهی نخواهی می رود روی حالت اتوپایلوت . مرا برد جایی که چند هفته و چند روز پیش بودم . آن جا اصلاْ جزوه ها راحت نبودند گذاشتمشان توی کیفم بخوابند . کفش هایم از این که از ناحیه سوراخ شده یشان آب نفوذ کرده بود ناراضی بودند و قرچ قرچ غر می زدند . گوشیم که آتن نمی داد و شارژ نداشت جینگ جینگ بهانه می گرفت و سازم که چیز هایی یادش بود آن جا تمام وقت بلند بلند ناله می کرد...

تجهیزات کامل ما هم که از دانشکده راه افتاده بودیم شامل یک کوله ی ۱۰۰ لیتری بلکه بیشتر جای خالی بود که سنگینی می کرد...

با این گروه غیر حرفه ای اگر شب نورد نبودم لابد توی آن کوه تاریک تاریک می ترسیدم!