-
احوالیات صبح های بی فروغ
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 10:23
دانشکده شده شکنجه گاه برایم هیچ کس نیست از با هم بودنش لذت ببرم به جز: آقا داوود صبح ها من را که می بیند می گوید دیشب احتمالاً چه می کردم ... غیر از این ارتباط انسانی ارتباط با صندلی آخر حیاط است که از آن هم لذت می برم ... و غیر از این که احتمالاً این رنج کشیدن فقط به یک امید است که یک روز شده یک پنگوئن را نجات بدهم...
-
چیزشناسی
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 10:07
و قانونی است شاید از سری نا نوشته که هر چیز زود شروع شد زود تموم شد و هر چیز دیر شروع شد دیر تموم شد!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 10:05
یک اتفاق مهیج افتاده یک نفر که اصلاً نمی شناختم من را پیدا کرده می گوید اثر هنریم و می خواهد مدل sculpture portrait اش بشوم... - حالا چرا من ؟ - یک نیمه هنرمند حس ششم دارد! - حالا این حس ششم چی دیده توی من؟ - خودت رو دست کم گرفتی...
-
some thing like a phenomenon
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 22:24
قبولانده ایم که فعلاً چیزی نشده...
-
چرت هیجانی
شنبه 17 مهرماه سال 1389 21:15
دست هایی سردی مرا امشب از هوش برد... و شاید داشت درس دوست داشتن را کلمه به کلمه برایم دیکته می کرد... از خود بی خود شده ام نمی خواهم بدانم پایانش چیست شاید چیزی هست... شاید این لعنتی جور دیگری بشود... شاید این فقط سردیی نبوده که مرا از هوش برده... و شاید هم بوده همه چیز مبهم است باید صبر کرد امشب را تا فردا بیشتر از...
-
نگرانم نمی کند نگران کننده است فقط!
جمعه 16 مهرماه سال 1389 22:30
- عفونتت داره از حاد بودن داره در میاد به سمت مزمن بودن میره نگران کننده است... - بله آقای دکتر درست مثل زندگیم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مهرماه سال 1389 21:54
متاسفانه در خانواده نمی گنجم هر چند سال هم که طول بکشد مجبورم نقشه ی فاصله ازشان بکشم امروز در پی نقشه ی کذا کاری را شروع کردم پول گاهی به معنی یک تغییر است با تمام بدی هایش
-
حوصله ام از لعنتیم (زندگی) دارد سر رفته و دارد ویلیز ویلز آب روی گاز داغ
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 22:41
پنگوئن ها تنها مانده اند .
-
هوس
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 22:30
هوس ارتفاع کردم جایی که باز هم سختی نفس کشیدنم فیزیکی کنم! من چرا این قدر یک هو چند روز پریود می شم؟!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 22:59
هم یاد تو ام بس به تو گر دسترسم نیست کز خلق ملولم سر دیدار کسم نیست بی روی عزیزان نفسی شاد نباشم بگذار بمیرم چو کسی هم نفسم نیست
-
نیمه پر
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 21:40
خوبیش این است دارم نفس هایم را می شمارم...
-
عارضه ی نگران کننده ای نیست!
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 18:04
acute bronchitis with some Hemoptysis وقتی هم نفس نیست . نفس درد دارد ، خون دارد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهرماه سال 1389 22:21
دو نفر بودند که وقتی مریض می شدم مریض می شدند یا وقتی مریض می شدند مریض می شدم (مرغ و تخم مرغ) یکیشان معلوم الحال است و دور است... یکی دیگر که برادر دو قلویم است مریض شده بود همه اش تقصیرش بود یکی نیست بگوید: مگه مجبوری تو هوای سرد بری کایاک سواری که منم مریض کنی ؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهرماه سال 1389 09:14
آدم نمی داند چند سال دیگر کوهی برای مرد دوم باقی می ماند یا نه . ما که رفتیم کوه را هم قسمت کرده بودندو فنس؟! کشیده بودند و سیم خار دار... برای تمام بچه هایی که دارند این روزها به این دنیا می آیند متاسفم! برای تمام بچه پنگوئن ها بیشتر متاسفم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 12:02
- شاید هنوز توی قلبت کسی زنده است و نفس می کشد - شاید اکسیژنش تموم شده یه سیگار بده بکشیم
-
پیچ یده
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 22:40
خیلی دوستداشتنها پیچیده اند آن قدر که خواندنشان هم سخت باشد!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 22:37
مامور شماره ۳۴۳۳۳۴ مامور بود به زمین بیاید و همیشه دردی از ملت دوا کند . پس از سال ها تلاش و استقامت خودش با درد هایش مرد . لابد برایش هم یک اتوبان به اسم شهید ۳۴۳۳۳۴ کذاشتند تا مردم بگویند من الان تو شهید فلانم و روحش شاد شود! البته مثل خیلی از شهدا شهید بودنش درپوش اشتباهات مقامات سیاره بود به نوعی که بر خلاف این جا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 21:19
توی این دانشکده یه جور التیام برای دردام! http://bbgg.blogsky.com/
-
از جملات حکیمانه:
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 22:45
اکثر پسرا ها جلوی یک جایشان را نمی توانند بگیرند و اکثر دختر ها جلوی دهانشان را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 23:12
وقتی با حسین با وب کم صحبت می کنم احساس گناه می کنم من هم دارم دنیا را به سمت دنیای کومودوری پیش می برم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 23:10
آدم های نامتفاوت زندگی خوشی دارند لابد که متفاوت نیستند با بقیه! لابد بقیه زندگی خوشی دارند هم لابد من هم دنبال زندگی خوشم می گردم لابد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 22:44
برای دنیا نگرانم چه طور می خواهد این توالی خوشگذشتن و بدگذشتن را برای من جبران کند . این رنج ها که می کشم اصلاْ طبیعی نیست... ای کاش کمی از رنج هایم را می فهمید
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 22:39
یک شب حالا که دیدم تعدادمان ۱/۴ کم شده مامان و بابا توی یک بشقاب غذا خوردند تا تعداد ظرف ها نصف شود . امشب کلاْ توی یک بشقاب غذا خوردیم و فردا هم لابد همه توی قابلمه غذا می خوریم . آقای رئیس جمهور که می گوید زاد و ولد کنید الکی که نیست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 18:23
اکثر افراد نمی دانند آن چه نگاه ها می خواهند می دانم و آن ها هم که می دانند نمی دانند در سرم چه قدر توفان است...
-
داستان نویس
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 23:19
پسری تنها پشت یک میز کافه نشسته و دارد چیزی را تند تند یادداشت می کند و کاملاً مشهود است که مضطرب است در فاصله ی جند متری اش دختری تنها نشسته و کاملاً مشهود است حوصله اش سر رفته است . دختر از روی بازیگوشی سر میز پسر می رود . - سلام می تونم از فندکتون استفاده کنم ؟ _ آره پسر همان طور سرش روی برگه است و دارد می نویسد -...
-
کلاس معاد :
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 01:22
وقتی آدم می بینه بعضی دخترا تو یه تابستون چه قدر قیافشون عوض میشه می تونه تصور کنه که خدا مرده ها رو زنده می کنه...
-
نطفه
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 22:45
دارم شب ها با او زندگی می کنم گوینده ی داستان که شخص اول نیست و این قسمت کمتر پیچیده ی اوست . دارد خبرنگاری می کند برای پول در یک روزنامه ی پاچه خوار معمولی... تمام زندگی دانشجویش متفاوت از این بوده که دارد انجام می دهد به نوعی تسلیم زندگی است و این باعث شده بلندپروازیش اوج نگرفته بمیرد . ولی این برایش بد نبوده از آن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 01:50
ای کاش نبودت عادت می شد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 01:41
هیچ کس "همراه" نیست تنهای اول !! دارنده بیشترین مشترک مدعی " انتظار" در دنیا!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 22:57
یعقوب شش (یا هفت) پسر داشت یکیشان رفت چشم هایش از اشک سفید شده بود... بابا یک ونیم فرزند دارد یکیشان رفت . خدایا برای این یک و نیم و شش نسبت تناسب نبند...